دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۲ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

باز خوانی یک نامه(پاسخ نامه اول خانم اکرم حبیب خانی) و درنگی بر برخی نکات. اسماعیل وفا یغمائی

دوستان خواننده.روز بیستم و بیست و یکم خرداد خانم اکرم حبیب خانی دو نامه نوشته اند که پاسخ نامه نخست  اورا (که نامه ای سیاسی او و خطاب به کمیسر حقوق بشربود) میخوانید. نه صرفا برای پاسخ به او بل اگاهی و داوری مساله ای فراتر از من و او یعنی شناخت یک پدیده سیاسی و اجتماعی و ایدئولوژیک.نامه دوم ایشان نامه ای سیاسی ایدئولوژیک میباشد که بر روی سایت قابل مطالعه است و پاسخ آن را بزودی خواهید خواند. با تشکر.اسماعیل وفا یغمائی.22 خرداد 1392.دوازده ژوئن  2013

خانم اکرم حبیب خانی
با سلام و آرزوی سلامت برای شماو دوستان و همرزمانتان، وبا اتکا به خوشبینی وقبول این فرض که این نامه رسا و خوشتراش و کامل از نظر تشکیلاتی را به کمیسر حقوق بشرشما نوشته اید می خواهم به برخی نکات نادرست مبهم در این نامه اشاره بکنم .............باز خوانی یک نامه(پاسخ نامه اول خانم اکرم حبیب خانی) و درنگی بر برخی نکات. اسماعیل وفا یغمائی


۲۸ نظر:

حسن ک گفت...

سلام..خسته نباشید...در سازمان افراد برای نوشتن هر چیزی خط می گیرند که چه بنویسند...من خود شاهد بودم که ما حتی وصیتنامه هایمان که حرف حرف دل باید باشد اجازه نداشتیم که همه اش راخود بنویسیم..و می بایست آنطور که خط است بنویسیم...به همین خاطر تمام وصیتنامهای که بخصوص در عراق نوشته شده است بسیار شبیه هم است.
شاعر عزیز، خوش و سلامت باشید. رزمنده سابق ارتش. حسن ک

ناشناس گفت...

سلام و درود اسماعیل به شرف قلمت و بردباری ات در برابر این همه لجن.خدا یارت باشد.مراد. هلند

صدرالدین گفت...

سلام...دیروز از انجمنی در هلند زنگ زدند(خواهر مثصومه) و برای تضاهرات دعوت کردند...گفتم دیگر نمی آییم...بعد حرف شما(اسماعیل) پیش آمد و گفتم آیا سندی دارید که ایشان مزدور رژیم شده...جواب داد حالا بعدا رو می شود...و گفت که ما حتی خبر داریم که یعمایی بااسم اسممسعار به دیدار برادرش به هند رفته و انجا به وزارت اطلاعات وصل شده..واقعا از این همه دروع(شاید معصومه فکر کند راست) آدم چه بگوید.هوادارن در تشکیلات اینگونه فکر می کنند...بنابرین بر خان سابقتان نباید خرده گرفت...در آن محیط بسته خبرها یکطقفه است..باید آن بچه ها هم دوست داشت و درود بر همه آنها و به امید روزی که ایران از شر این آخونه ها و مذهب غالب و مغلوب رها شود.

ناشناس گفت...

خودتان را خسته از این چیزها نکنید.وقت شما ارزش دارد. اینها را کسی باور نمیکند و احتیاج به جواب ندارد مدتهاست همه میدانند چه خبر است. احمد از آلمان

ناشناس گفت...

در شطرنج بین دو شاه

یا بین دو فقیه

یا بین دو امام

هیچکدام نه بر خاک می افتندو نه می بازند

این مائیم

ما اسبها و پیلهاما سربازان

وما دژها

وما حتی! شاهان! و وزیران! بیرنگ بفرموده ی بازیچه

که بر خاک می افتیم که می میریم

که بر قناره کشیده می شویم

در شطرنج بین دو شاه

یا بین دو امام

همیشه مائیم که باخته ایم

همیشه مائیم که می بازیم

همیشه ما

و بازی مرگ آور مقدس

همیشه در بیرون صفحه شطرنج ادامه دارد

بین دو شاه

بین دو فقیه

وبین دو امام

جهارم اکتبر دو هزار و نه (شعر از خود شماست فکر کنمآقای یغمایی)

رزمنده سابق گفت...

این نوشته در 20 اوت 1994 نوشته شده است.امّا از آنجائی که هنوز چهره واقعی فقیه نوین به این زیبائی رویت نشده بود ‏،از انتشار آن خود داری می کردم.امّا امروز آنرا به سلف حقیقی خمینی ملعون دو دستی تقدیم می کنم.
عضو ورزمنده سابق ارتش مجاهدین یا همان ارتش آزادیبخش


زنده بگور،
ای ننگ ونفرت
ما گام آهنین برداشتیم
آمده بودیم تا زنده بمیریم
امّا تو مارا زنده به گور کردی
آمده بودیم تا سرخ قامتمان از میان خاک سیاه پرچمی شود
امّا تو مارا در سیاهیها،سرخ خفه کردی
جان را در کف نهادیم تا جانها در کف نمانند ‏
گام نهادیم تا خستگان بیاسایند
قدمهامان را شکستی ‏
ای ننگ بر قد مهایت
که بر گور خیس ما رقص مرده می کنی
از استخوانهامان قایقی عمارت کردی
تا به ساحل جنایت صدف قدرت درو کنی
تو در کجای این دایره زیبا عنکبوت وار لانه کرده ای ؟!‏
چرا کلام خدا را که بر تارک آن اشک می ریزد
‏ زیر آرواره های کثیفت موریانه وارمچ مچ می کنی ؟
ستاره را مخور!!حرامت باد
شاخه زیتون به کدامین اتهام هیمه آتش قدرتت می شود ؟!‏
چرا داس را بر داشته نهالهای فدارا نارسیده درو می کنی؟!‏
چکش را برمشت گره کرده مکوب!!‏
مشت مشت تاریخ است
چرا از سندان وحشت کرده ای ؟؟
وچرا دایره را خلع سلاح می کنی ؟ ؟
زیبائی دایره به ستاره وتفنگ است
آمده بودبم زنده بمیریم ‏
امّا تو مارا زنده به گور کردی .‏

k گفت...

;;;

ناشناس گفت...


در برابر اینهمه نامردمی نمی دانم چه می شود گفت. البته گرد آن نه بر سیمای شاعر بلکه تنها بر دامن خود رهبران مجاهدین می نشیند.

متاسفانه رهبران مجاهدین بجای شناخت و جستجوی راه حل برای بحرانی که با آن رو برو هستند با در پیش گرفتن سیاست تهمت و افترا و هتاکی به منتقدان تلاش می کنند تا بحران را دور بزنند.

علیرغم ظاهر هتاک و پرخاشگر این نامه ها اما در واقع محتوای آنها بیانگر استیصال و درماندگی است و از سر ضعف نوشته شده اند وگرنه یک "آلترناتیو دمکراتیک" واقعی به سیاست تهمت در رابطه با مخالفان و منتقدان دست نمی زند.

ای کاش پیش از آنکه دیر شود رهبران مجاهدین بتوانند بخود آیند و با درک درست از شرایط حاضر سیاست خانه مان سوز هتاکی و تهمت که پیش از هر چیز با منزوی کردن حود مجاهدین زندگی زندانیان لیبرتی را هم به خطر می اندازد را با سیاست گشایش و تلاش برای تشکیل جبهه مشترک برای سرنگونی رژیم جانشین کنند.

مازیار ایردپناه

ناشناس گفت...

واقعا من از مجاهدین سوال دارم که این همه انرژی که شما میگذارید با منتقدین خود بجنگید، پس میشود نتیجه گرفت که دشمن اصلی را فراموش کردید...
واقعا معلوم است که بیکارید و کاری جز تولید این نوشتاریها ندارید وگرنه آخر شما را چه میشود که پاسخ آری یا نه به یک سوال ساده را به اینجاها می کشانید؟؟؟ آیا باید باور کرد که شما میخواهید آزادی برای مردم به ارمغان بیاورید؟؟؟
در ضمن ممکن است نامه ای که شما نوشته اید و به امضا خانم اکرم حبیب خانی رسانده اید، امروز سایتهای شما را پر کند ولی مطمین باشید همین خانم اکرم حبیب خانی در خلوت خود که میرود متناقض میشود و از شما بیشتر فاصله میگیرد.....
آه و افسوس که "سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران" به چه روزگاری رسیده است!!!!!!!!
فقط همین را میگویم و تمام میکنم که لااقل دیگر شرم کنید و دیگر روی خودتان اسامی مثل "مهر تابان" و "جان جانان" نگذارید...
روزگاری جقدر از این شعر خوشتان میآمد که اندک اندک جمع مستان میرسند... حال باید خواند و دید که اندک اندک جمع مستان میروند!!!!

ناشناس گفت...

خطاب به "رهبر عقیدتی!"
کسانی که تو این دنیا
حساب ما رو پیچیدن
یه روزی هر کسی باشن
حساباشونو پس میدن...

ناشناس گفت...

قای یغمایی گرامی من بیشتره نامه‌های شما و آقایان مصداقی، جعفری و خانم اقبال را دقیق خوانده‌ام و نهایتان به این نتیجه رسیده‌ام که شما بطور کلی‌ با مبارزه با رژیم مساله دارید و بسیار هم انسانهای عصبانی هستید. ما فرض می‌کنیم که مجاهدین بد هستند و همانطور که آقایان و خانم اعتقاد دارند مثله خمینی اند. حالا اولویت شما کجاست مبارزه و افشاگری علیه مجاهدین، شورا یا خامنه‌ای؟ شماها به نظر می‌رسد که اولویت تان مجاهدین و شورا است که در واقع همان وجه مشترکتان با رژیم است دانسته یا ندانسته. شما به خوبی‌ از مشکلات لیبرتی مطلع هستید و میدانید که شرایط طبیعی نیست و مجاهدین آنجا نمی‌خواهند بصورت باز رفتار کنند و راه‌هایی‌ را انتخاب میکنند تا رژیم را گمراه کنند ، اشاره به ۱۴ نفری که به البانی رفتن، . شما در راه امداد به رژیم، همسر سابقه تان را مجبور به علنی شدن و درگیره مسأله کردید که نفعش مستقیما به رژیم می‌رسد ، مشابه عاطفه اقبال. مبارزین لیبرتی مشکلات خودشان را دارند و هر لحظه هزاران تضاد را حل میکنند یا باهاش روبرو هستند حالا یکشبه شما نگران "مرگهای مشکوک" میشوید . همشهری عزیز کمی‌ دقت کنید

ناشناس گفت...

مگر نگفتی که حتی به شیوه ایزد پناه و یا اقبال تو را از سلامتی ان با خبر کنند؟ و شما و فرزندت را از نگرانی بیرون بیاورند ،حالا که از نگرانی بیرون امدی چرا ول نمیکنی؟آقای یغمایی شما با دسته کورها طرف نیستی.

esmail گفت...

من گفتم . راست میگوئی تا دیروز که نامه دوم خانم حبیب خانی در آمد قصد نداشتم چیزی بنویسم ولی نامه دوم را که خواندم دیدم با چه روبرو هستم. لطفا نامه را بخوان. سکوت در برابر این معنایش رضاست ؟لطفا طرف مقابل را دریابید.ممنون

ناشناس گفت...

15
مجاهدین از صبح تا شب برای منتقدین ومخالفان خودشون نقشه میکشند و به هیچ چیز جز مهر تابان و مسعود رحم نمیکنند.
اسماعیل جون خیلی دیر دو ریالی ت افتاد. رهبران سازمان سعی تمام میکردند که جلوی شما و دیگر اعضای شورا ماهیت خود را افشا نکنند ولی خوشبختانه ماه پشت ابر نماند.

ناشناس گفت...

آقای یغمایی! حدستان درست بود، متاسفانە خودکشی کردەاند. مگر شما نشانی از یک انسانیت زندە مشاهدە کردید؟

ناشناس گفت...

اسماعیل عزیز لطفا بس کنید این جنگ همه را ازار میدهد.من هوادر مجاهدین هستم باور کنید هم از نوشته های شما و هم از نوشته های مجاهدین رنج میکشم اخر یک رزیم جلادی هست من واقعا نمیدانم چراوچرا و چرا یک سئوال داشتید جواب داده شد تمام شد حالا تند جواب داده شد شما بس کنید و فراموش کنید..د. مقدم

ناشناس گفت...

رها
مقدم عزیز
من هم با شما موافقم و الان یکی از دوستان نزدیک به اسماعیل نیز از من خواهش کرد که برای او پیام بگذارم و از وی بخواهم که دست نگهدارد چرا که این بحث و جدل را با این سرعت ادامه دادن خطاست و مردم دچار سردرگمی میشوند و حقیقت مخفی خواهد ماند. بهتر است ادامه ی ماجرا به زمانی دیگر و به روشی نه این چنانی وانهاد.

ناشناس گفت...

من دلم برای همهشون میسوزه هم خانمحبیبی وهم اقای اسماعیل وفا و هم رهبر مقاومت این وسط خامنه ای سگ داره حال میکنه حالا نمیشد یک جوابی همین اول داده بشه که این فتنه درست نشه اخه کدام کسی باور میکنه اسماعیل وفا با سی سال شاعری بره اطلاعاتی بشه یامسعود رجوی دیکتاتور بشه
یک هوادار مسیحی مجاهدین خلق

ناشناس گفت...

رنجش دوستان از این ادامه این بحث ها که حتما بادلسوزی صادقانه است برای مقاومت مردم ایران است قابل درک است.ولی متاسفانه پرداخت چنین هزینه هایی، هزینه هایی اعصاب و روح انسان را می جود، غیر قابل صرفنظر کردنی است و بخشی از بهایی است که برای روشن شدن حقیقت و به ویژه در راه مبارزه با آزادی پرداخت. وقتی گروه جریانی آدمهایی مثل دکتر هزار خانی و مسلم اسکندر فیلابی را به جایی می کشاند و در وضعیتی قرار می دهد، آن بیانیه ننگین و کثیفی که با اتهام زنی به دکتر قصیم و محمد رضا روحانی را تایید کنند، پس ببیند که اسماعیل به چه اهریمنان و تبهکارانی رو به رو است. من برای اسماعیل استقامت و صبر و برد برای در راهی که در آن گام گذاشته، راه آزادگی و سر سپردن برای آزادی آرزومندم
زوبین آذرخش

ناشناس گفت...

15

امیدوارم درسی بشود برای رهبران مجاهدین خلق و آنها تلاش نمایند که برخورد خود با دگران را اصلاح کنند. این مهم برای خودشان بیش از هر چیز بهتر و مهم تر است.

ناشناس گفت...

سازمان مجاهدین بافت ارتشی دارد و اینکه هر سربازی برای نوشتن و موضع گیری سیاسی تحت نظر فرمانده اش باشد چیز عجیبی نیست . مجاهدین خلق با چنگ و دندان و ناخن از یک تشکیلاتی که تنها داریی شان هست نگهداری میکنند و مسلما اجازه نابودی آنرا به هیچکس نمی دهند . اسماعیل یغمایی یک شاعر خوشنام بود نزد همه مبارزین ضد جمهوری اسلامی . میتوانست مثل هادی خرسندی یا اسماعیل خویی و بقیه راه خودش را برود و کاری به کار مجاهدین نداشته باشد .ولی او در دوسال گذشته یک سره شروع به پیچیدن به دست و پای مجاهدین کرد و هرروز مطلبی نوشت که جوری آنها را مورد توهین و اهانت قرار دهد و بلاخره صبر آنها تمام شد . هیچ نفعی در این دشمنی ها نیست . نه برای یغمایی و نه برای مجاهدین ولی شروع کنند یغمایی بود و خودش هم میداند که بازی بدی را شروع کرد که نهایت اش به ضرر خودش تمام میشود . هیچ بردی در خراب کردن مجاهدین وجودندارد حتی اگر وجدانا و با صداقت و مواضع اصولی سیاسی به این فکر میکرد این نمونه موضع گیریها را نمیکرد . متاسفانه او بدامی که جمهوری اسلامی مدتنها برایش پهن کرده بود افتاد . چه میشود کرد . خود کرده را تدبیر نیست

مرادعلی گفت...


از هر چه بگذریم خدا عاقبت مردم گرفتارو به خیر کنه. ایران امروز شلوغ شده و مردم دوباره سر بر داشتن و ریختن تو خیابونها و رژیم در حال سرکوب وتاراندان آونهایه.

ناشناس گفت...

مطمئن باش اسماعیل وفا یغمائی جای خودش را دارد بالتر از اونها که گفتی مبارزه اش هم با اون رزیم کثافت حق بود و هست و هم با بیعدالتی و سرکوب وحشتناک این یکی حقه بقیه جربزه این را ندارند و خدا کند که اسماعیل بتواند درست با اینها جلو برود که این تشکیلات سالها است که برای رهبر تبدیل به یک سلاح شده تا مخالفانش را در داخل و بیرون بکوبد
شماره 77

kermanshah گفت...

یغمایی یک چریک بوده با کوله باری از رنج ،مقاومت ،زندان .نامردی سیاسی ،تهمت !سلاحش قلمش !
ما خیلی از بچه ها که آمدیم بیرون این موقیعت و شرایط دنیای مجازی را هم نداشتیم بخاطر تهدید و تهمت امکان اینکه جلو اینها به ایستیم را نداشتیم
اما آقای وفا یغمایی خودش تنهای حریف نیازی به این کامنت ما هم نداره !این پرچم رژیم آخوندی و رجوی پایین میکشه !
ما یکی از نوع کرمانشاهیش خیلی مخلصیم ! دمت گرم ، زنده باشی !

ناشناس گفت...

اسماعیل یغمایی چند روزی کارت را تعطیل کن برو دریک دشت و جنگلی بچرخ و فکر کن که داری با زندگیت چه میکنی ؟ با هنرت چه میکنی ؟ با سابقه هنری وسیاسی ات چه میکنی ؟ ایا این جنگ های حیدری نعمتی واقعا به این می ارزد که تو خودت و سلامت روح و جسم ات را یک جا فدای آن بکنی ؟ آیا خرد کردن و خراب کردن سازمان مجاهدین درنهایت ( اگر هدف نهایی تو باشد ) می ارزد که خودت را اینهمه به دردسر انداخته ای ؟ شاید هم که واقعا از دردسر زیادی و از اینهمه بزن و بخورها خوشت می آید . آبرو و حیثیت و دوستان و رفقا وهمه چیز را در طبقی گذاشته و دربرابر خود محوریها و خود خواهی های خودت و کسانی که دورت جمع شده اند به حراج گذاشته ای . شاید اگر چند روزی این وبلاگ دردسرآفرین ات را رها کنی و بروی فکر کنی بهتر بفهمی که چه داری میکنی و نفع این همه درگیری دارد به چه کسی میرسد - کاظم - ص

ناشناس گفت...

اقای یغمائی من هم معتقدم کار را تعطیل کنید اینها یک گروه کوچک خارج کشوری اند که تا اخر عمر رهبرشان همین راه را میروند تکیه به دیپلماسی خارجیشان و حمله به شخصیتها و گروهها و فحش دادن و خائن گفتن این و ان بعد از انتخابات هم اگر شیخ روحانی بیایدوضع اینها بدتر خواهد شد زیرا اینها روی شرایط واقعی ایران تکیه ندارند و در داخل نیستند و سیاست خارجی دولتها هم در رابطه با یک دایناسور کمی لیبرال هم به نفع ملاها میشود.سرنوشت سیاسی ا یران فعلا معلوم نیست ولی سرنوشت مجاهدین مشخص است شما هم به اینده فکر کنید و به خلق آثار خودتان بپردازید. دوستدار شما و نوشته هایتان پرویز

Dalaho گفت...

اسماعیل خان یک عظمت کوه هستی !
کی شود دریا به پوزه سگ نجس !
من هم موافق جناب پرویز گرامی و دوستان دیگر هستم !
استراحت و آرامش برای سلامتی شما خیلی لازم الان !
آقا با خانواده تشریف بیارین پیش ماه خیلی خوش میگذره !
تو منطقه کوهستانی اروپا هستم مثل دالاهو استان کرمانشاه جای بکر برای استراحت !
از همرزمهای سابق و اشرفی هستم !
آدرس را برایتون میل میکنم !

esmail گفت...

جناب محترمی که به اسم حاجی پیام میگذاری و مرا حاجی منافق می خوانی. با سلام.متاسفم که نمیتوانم پیامهایت را انتشار دهم آنچه مینویسی عمق فرهنگ ملا و حزب الله را نشان میدهد و بس همان فرهنگی داخل اتاقهای شکنجه و شلاق را. جدا برایت متاسفم و امیدوارم هدایت شوی ولی جواب این نوع یاداشتها را مردم ایران خواهند داد در مبارزه شان برای شستن ایران از ننگ و منجمله فرهنگ شما.