دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۹ تیر ۲, دوشنبه

حدیث پیرامونیان هفت حصار!. اسماعیل وفا یغمائی

این مقاله در بیست دسامبر 2013 نوشته شد ولی با توجه به نوشته های تازه در نقد امثال من توسط پیرامونیان بازخوانی اش بی مناسبت نیست. جواب من این است و چیز بیشتری نیست.
اشاره ای کوتاه به مقاله هفت حصار چندی قبل با نوشتن لینک«هفت حصار » کوشش کردم  بدون دشمنکامی تصویری از هفت حصار مختلف را در اختیار خوانندگان مقاله «هفت حصار» بگذارم تا خوانندگان هریک بفراخور تجربیات خود بتوانند این ماکت یا نقشه رابا دانسته های خود پر کنند و بدانند در طی سالهای گذشته ........ و ادامه 
 

۳۱ نظر:

ناشناس گفت...

راستی آق اسمال از اون حصار ,, نرینه ,, که باعث میشه ,, شاعری ,, زنش را کتک بزنه , هم برامون قلم رنجه کنید تا فیض ببریم

اکبر. سوئد گفت...

راستی ناشناس بی هویت،از 7 گروگان وکلاه آبی ها وپیروزی داش مسعود وآبجی مریم کمی تعریف کنید.

ناشناس گفت...

درود بر آن قلم توانایت، که به زیبا ترین، و کوتاهترین طریق ممکن شرح حال را به نوشتی.
"گفته میشود خداوندگاران عالیترین رهبری را در طول سالهای گذشته تا بحال داشته اند! سئوال این است اگر بدترین رهبری را میکردند چه بر سر من و شما می آمد که امروز نیامده و این خود زمینه بحثی دیگر است."
آقای یغمایی شما صاحب قلم دوران معاصر هستی‌، بخیلان در حسرت خویش در جا میزنند.

اردشیر

ناشناس گفت...

اهاى خانم ايرانى كانادايى ، از فرزندت كه باهاش از اشرف فرار كردى جه خبر؟
اشرفى سابق

ناشناس گفت...

آقای ناشناس شندیدن از حرمسرا و رقص رهایی و معراج دستە جمعی برای شما که نیازبه شنیدن و دیدن این مسائل دارید ،جالب تر است

لقمان

روشن گفت...

یک سال هست دارند یک عده هندورانه زیر بغلت میگذارند و تو حواست نیست......

esmail گفت...

روشن جان
تعداد هندوانه ها که زیاد شد انشالله با هم یک هندوانه فروشی باز میکنیم.عزیز کدام هندوانه اگر شما هم یافتی بما خبر بده تمام هندوانه های عالم را گذاشته اند زیر بغل خداوندگار و عیال چیزی بما نرسید
همیشه روشن باشی

نازنین گفت...

بسیار عمیق است این جملات
گفته میشود خداوندگاران عالیترین رهبری را در طول سالهای گذشته تا بحال داشته اند! سئوال این است اگر بدترین رهبری را میکردند چه بر سر من و شما می آمد که امروز نیامده و این خود زمینه بحثی دیگر است.

ناشناس گفت...

اسماعیل عزیز
هندوانه که نه ولی یک شاخه گل بخاطر این نوشته روشنگر تقدیمت باد.
یک دوست پیرمرد قدیمی

ناشناس گفت...

دلسوز

صادقان این گروه:
نتوانسته اند تکلیف خود را با خود یکسره کنند. چیزی را نفی کرده اند اما نتوانسته اند پس از نفی چیزی را اثبات کنند. این گروه کوشیده اند خداوندگار را نفی کنند اما هرگز نتوانسته اند خود را اثبات کنند، اینان نخست از خداوندگار بریده اند اما به خویشتن خویش وصل نشده اند

بیرون آوردن انرژی خلاق از درون وجود، که همان نیروی زندگی ست، بهترین مداوای اینان خواهد بود. میتواند نجاری باشد. نقاشی باشد. ساختن اشیائی با خمیر یا گل و سنگ. نوشتن .باغبانی. حتی قیچی کردن عکسهائی از مجلات و چسباندن آنها روی یک ورقه بزرگ با نظم و ترتیبی که دلتان بخواهد. اجازه بدهید زندگی متوقف شده در درونتان به حرکت خلاق بیفتد.

جناب یغمائی هم بجای فاکت نویسی و تجزیه تحلیل سیاسی روشنفکرانه ،از احساسات ، ترسها، خشمها، درد های خود بنویسید. از آنچه به عنوان یک انسان تجربه کرده اید. نه یک روشنفکر سیاسی.

ناشناس گفت...

آقای یغمائی عزیز

امیدوارم همیشه سلامت باشید.
به اخوی محترم سلام برسانید.

نجات الله منجی

esmail گفت...

حضرت نجات الله منجی
تا کی بجای درک واقعیت میخواهی سر خود را شیره بمالی عزیز.انجمن نجات اگر نبود امثال شما باید حتما افتتاحش میکردید تا بهانه برای سرکوب داشته باشید. متاسفم. ولی اگر خداوندگار دوباره نامه برای رفسنجانی نوشت تا او را متوجه خطرات بکند یادت نرود که سلام تو را هم به او برساند.
خوش باشی نجات الله منجی

ناشناس گفت...

بسیار مقاله مزخرفی است هیچ خوشم نیامد چون ملاها از این خوششان میاید
صمد

سیما.فرانسه گفت...

اقای دلسوز
آن چیزی که اتفاقا در میان ما ایرانیها ودر باره محاهدین جایش خالی است تجزیه و تحلیلهای روشنفکران است معلوم نیست شما چرا مخالف هستید؟

ناشناس گفت...

سوزی
نجات الله منجی ندا دهنده خداوندگار ناجی کشتی های گم شده در صحرای کربلا ودر ساحل نجات در عو عو ور ور سورباز سلام به نجات الله خداوندگار برسانید و بگویدش که ذوهور کن که ما بی تو یتیمیم شاید هم به یه تیمیم بگوئیدش در بزنیدش گر در نگشاید زنگ بزنیدش گر نبود جوابی mis بدهیدش گر که دگر نبود جوابی ما را خبری رسانی .
نجات الله ایا توانستید با خداوندگار تماس بگیری نتیجه چه بود ایا جواب نامه خداوندگار عقیدتی به رفسنجانی و خامنه جواب داده شد اگر اری چه بود اگر نه چرا؟
ما را مطلع کنید نگرانیم منتظرمان نگذارید

ناشناس گفت...

دلسوز
من نگفتم مخالفم سوزی خانم. توضیح دادم برای آن عده که رنج این مسائل را کشیده و هنوز خودشان را پیدا نکرده اند، گره های عاطفی ست که باید گشوده شوده تا التیام یابند. مسئله توضیحش طولانی ست. خواستم خلاصه کرده باشم.والا این گوی حرفهای روشنفکرانه و این هم شما یا هر کس دیگر. بخیل مباد

ناشناس گفت...

آقای اسماعیل عزیز! می دانم به کارت ایمان داری . همانقدر که همهء ما در بیرون راندن آخون از میهنمان شک نداریم در لزوم نقد مجاهدین هم تردید نداریم . جریانی که نقد نشود ، می گندد . به مرداب تبدیل می شود .اگر مجاهدین رهبر فهیمی داشتند باید قلم اسماعیل را به طلا می گرفت . کاش آقای رجوی می دانست این نقدها و ایرادگیریها آخرین تلاشهای صادقانهء کسانیست که به آزادی ایمان دارند و علاقە مند هستند سازمان مجاهدین از بین نرود و بتواند در آیندەء سیاسی ایران نقش سازندەای داشتە باشد

لقمان

ناشناس گفت...

سوزی
دلسوز عزیز من منظورم شما نبودید عزیزم من منظورم اون کامنت توهین امیز جناب نجات الله منجی بود که با نیش رهبر عقیدتی عقدهایش را بر سر اقای یغمائی خالی میکند .رهبر عقیدتی میداند که عنصر کیفی و شاعر برجسته ای را از دست داده شاعری که هنر و قلمش خود سلاحی است که دیگر نمی تواند همچون یغمائی پیدا کند همانگونه که رهبر عقیدتی احمد شاملو شاعر شاعران را نیز از دست داد و به او لقب بدتر از پاسدار داد . سوختن این جماعت بیمار نیز از همین جاست .

ناشناس گفت...

جناب یغمایی عزیز
انصافا این مقاله و همینطور مقاله هفت حصار شما از بهترین نقدهای این چند ماهه از تشکیلات و حاشیه اش بوده است.
هفت حصار که نگاه شاعری دلسوخته و رنج کشیده ای بود به تشکیلات مجاهدین راچندین بارخواندم.

دست شما درد نکند.
زنده باشید
فرهاد

ناشناس گفت...

نجات الله منجی صحبت از اخوی کرد و با طنز ایدئولوژیکش که فی الواقع الهام گرفته از بند (خ ) انقلاب ایدئولوژیک "برادرو خواهر" بود فی الواقع من یکی را خیلی فی الواقع ما تحت تاثیرقرار داد. فکر میکنم طنزنویسان بزرگ میهن باید فی الواقع از این قاصدک طناز "رهبری" انتقال تلگرافیک معنا و مختصرنویسی را با استعانت از انرژی نهفته در انقلاب ایدئولوژیک فرا بگیرند! به خدا

جهانگیر

ناشناس گفت...

اسماعیل عزیز

دلقکان صحبت از اخوی کردند, پیکره و تصویر سیاه و سپید برادر نازنینت بر دار شقاوت و پستی حرام زادگان خمینی پرست در کنار پیکره حبیب الله اسلامی از دوران نوجوانی با من است و تا آخر عمر با خود حمل میکنم. "سنگینی اجسادشان" را با آنکه "کس و آشنا"یم نبودند, بر شانه خود حس میکنم.

جهانگیر

حسین .ترابری گفت...

سلام اسماعیل
بخدا که حق نوشتی. من با خواندن مقاله هفت حصار و امروز هم دنباله اش را خواندم و خیلی خوشحالم.بخدا خوشحالم. بعد از چند سال که نمی دانستم چه مشکلی دارم امروز فهمیدم که در چه گرفتاریی بوده ام و توانستم مقدار زیادی روشن بشوم که چه بر سر من و امثالم آمده. اسماعیل خدا حفظت کند در این نوع موارد بنویس بخدا صدها نفر هستند که این مشکلات را دارند و دارند بدبختی میکشند و این نوشته ها خیلی کمکشان میکند تا بدانند چی شده و چرا اسیر بدبختی شدند و حتی وقتیم بیرون میان همینطور دور خود میچرخند.دستت درد نکند اسماعیل دشمنت روسیاه بشود

ناشناس گفت...

هامون

کسی ضمن سوالی مدعی شده که «آق اسمال» زنش را کتک زده است،الدنگی از نوچه های رجوی است و به گ... خورده و به مخرج السرش خندیده که این حرف را زده

حميد ع گفت...

سلام به اين قلم،
7 حصار شاهکار توصيف حال هزارن هزار انسان آزادی خواه بود که به
ا عتمادشان خيانت شده بود تا در حصار گرفتار شوند.
و اين حديث تکميل داستان بود.
جالب که انگار وصف دل بود و وقت خواندن چهره و مثالها را ميبينی.
کاش سالها پيش هچين قلمی بود!. هيف اين سالها و آن جانها!.
حميد ع

ناشناس گفت...

اردشیر

آقای یغمایی شما بخشی از واقعیات را مینویسید و تحلیل میکنید ولی افرادی که درگیر بوده و هستند وارد بحث و غنا بخشیدن به آنها نمیشوند و کماکان به فحش و فحش کاری میپردازند.
این داستان بسیار دردناکی است. عواطف و احساسات از یکطرف و احتیاجات زندگی چه از نظر مادی و چه همبستگی و نیاز به وابستگی شرایط وحشتناکی را بوجود آورده است. افرادی که از مجاهدین جدا و از آن اعلام قطع و بریدگی کرده اند واقعا با شرایط بسیار دشوار و وحشتناکی روبرو میشوند جرا که اولا برای جند ده سال از واقعیات اجتماعی دور بوده اند ثانیا شستشوی مغزی وحشتناکی شده اند و دنیا را دیگر قادر نیستند مثل آدمهای نرمال بینند ثالثا با دو نیروی قدرتمند مثل رژیم و مجاهدین روبرو هستند که ول کن آنها نیستند. افراد بریده و جدا شده بطور واقعی باید سالها تحت مداوای روانپزشکی قرار بگیرند تا اینکه عبور کرده و باز سازی بشوند. اینکه هر روز میفهمند که چه خیانتی به آنها شده و راس جریانی که با آن بوده چقدر فاسد بود است نه تنها به آنها کمک نمیکند بلکه بیشتر در خود میروند و خود را سرزنش میکنند که چرا با جریان مانده بودندو یا اینکه به تلافی جویی و فحش و فحش کاری می افتند. شرایط مارک زنی و ترور شخصیت مجاهدین که واقعا ضد بشری است و همچنین مزدوران رژیم که هیچ هدفی جز نابودی مجاهدین ندارند نمیگذارد اینها به تدریج با بیان و تخلیه خودشان و کمک گرفتن از هموطنان و همنوعناش باز سازی شوند.

ناشناس گفت...

اقاى يغمايى با سلام ، هر دو مقاله حصار را خواندم اين دو از بهترين هاى
بود كه از شما خوانده بودم خدا حفظت كند
فريبا

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

خیلی جالب است آنچه صفا فرهادی نوشته.او در چند سطر دیدگاه واقعی دستگاه رهبری نسبت به شورائی ها را که آنها را «مفتخور و...» نامیده از پرده آن احترامات دروغین و تزویر آمیز بیرون ریخته و از این گذشته با بلاهتی که در یک مرید متعصب هست، ریده به کاسه کوزه رهبری و چنان مساله را تعمیم داده که نه تنها تمام کسانی که در موقعیت دریافتهای مالی از مجاهدین قرار دارند از جمله اقای منصوررا هم شامل می شود، بلکه این امر دامن شورائی هایی را که هم که هیچ نوع کمکی از مجاهدین دریافت نمی کنند را هم می گیرد و حتما این نوشته به آنها برخواهد خورد. جمله های این الدنگ عوضی مقاله اش در آفتابکاران درج شده این است
« ز حضرات بگذريم و براي روشن شدن خودمان اندكي در همين اسناد منتشره كميسيون امنيت و ضد تروريسم درنگ كنيم. آيا اين اسناد فقط نشان مي دهند كه فلان مبلغ به يك يا دو و سه نفر پرداخت شده است؟ هرگز! اي كاش فقط همين بود. پول در مقاومتي كه همه چيزش را با رنج و سخت كوشي اعضا و هوادارنش به دست مي آورد چيزي معادل "خون" است. فراموش نكنيم كه علاالدين نوري ها در كارگاههاي نجاري شان سوخته اند و جان داده اند تا دلاري به اين مقاومت كمك شود. فراموش نكنيم كه چه زنان و مرداني كه به رغم همة فشارهاي جسمي و بيماري هاي دردناك روزها و ساعتها در سخت ترين شرايط ايستاده اند و دشوارترين، و در عين حال مقدس ترين، نبرد براي حفظ استقلال يك جنبش را پيش برده اند و محصول رنج آنها به مفتخواران و مدعيان پرگو و بي خاصيتي مثل مثلث "بيق" داده شده. اين مقاومت كه به پولهاي "طيب و طاهر" وزارت اطلاعات تكيه نداشته است. اين مقدار پول در واقع خون مجاهدين بوده است جاري بر سنگفرشهاي غربت و تبعيد. و اگر به كسي داده شده است با اين هدف بوده تا از حق اين مقاومت دفاع كند. تا زماني هم كه كرده اند با بزرگواري تمام و بدون هيچگونه چشمداشتي آنها را شريك سفره خود دانسته است» ملاحظه می کنید سطح طلبکاری و اهانت به شوائی ها را
محقق

انتقالی ار صفحه یاداشتکها زیر مقاله پیرامونیان... گفت...


۴ دی ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۴:۵۱
jahandid گفت...

با درود به ازاديخواهان و با درود به قلم زيبا و راستين روشنگر هنرمند متعهد به ازادى
انچه را كه با قلم شيواى خود به تصوير كشانده ايد، براى كسى كه خود از اين هفت حصار عبور كرده است، بسيار دقيق و گويا ست. انچه كه مثل روز روشن است واقعييات دردناكى ست كه در ميهن اسيرمان روزمره جان بيش از ٧٠ ميليون انسان را در شيشه كرده و خونشان را سر ميكشد. از بيان اين دو و سبك و سنگين كردن انها، ميخواهم اين را نتيجه بگيرم كه هر كس به اندازهء فهم و شعورش ميتواند درست يا اشتباه قدم بردارد. نا گفته پيدا ست كه فهم و شعور نيز مقلاتى هستند كه از طريق آگاهى قابل سنجش و اعتبار علمى ميشوند. از اين رو انانى كه غم مردم را در سينهء پر درد خود حفظ ميكنند، بدون شك خواهان ان ميباشند كه هر چه زودتر و به بهترين شكل ممكن از يوغ دشمن همه رهايى يابند. و در اين راه إلزاماَ طرف انصاف را با آغوش باز پذيرا هستند.
مشكلى كه در اين رابطه با ان دست بگريبان هستيم اين است كه خوب ما با تمام اين دردهايى كه در اثر آگاهى ناقص خودمان دچارش بوديم و تا ابعاد زيادى همچنان دچارش هستيم، با ان دشمن قدار و خونريز چه بايد كرد؟ فكر كنم عقل سليم چنين حكم ميكند كه پرداختن به دشمن اصلى درمان تمام دردهاى ماست. در اين راه هم هركس درخور حال و روز خودش ميتواند از قدرت تشخيص بهره ببرد.
تمام اين حرفها به هيچوجه اين را معنى نميدهد كه در مقابل كاستى ها و اشتباهات مخرب دم برنياوريم. برعكس، بايد كه اين تخريب درونى را مانع شد و اجازه نداد كه با ندانمكاريها به نوعى باعث بقاى همان دشمنى بشويم كه ارزوى نابوديش را داريم. حال تشخيص كار درست و قدم درست در جهت دستيابى به ازادى مستلزم حركت به ان سو است. بعبارتى هر گونه درجا زدن و ايستا برخورد كردن طبيعى ست كه مارا به جايى نميرساند. و به قول شما در نهايت اين زمان است كه با جاروهاى اهنين اين ديكتاتورى را هم مانند تمام انهايى كه تا بحال جارو كرده است، جارو خواهد كرد و چه ما باشيم و چه نباشيم، ان روز خواهد رسيد. مسلماَ آرزوى قلبى همهء ما اين است كه هم شما باشيد و هم همه ديگر دوستان وفادار به ازادى مردم. باشد كه در ان روزهاى شاد از اشعار شادى افزاى شما دلهايمان شاد گردد.
پيروزى و ازادى حق انسانهاى شريف است. پيروز باشيد.
۲۷ بهمن ۱۳۹۳ ه‍.ش.، ساعت ۱۵:۰۲

ناشناس گفت...

لطفا هر دو طرف اعلام آتش بس کنید دشمن رزیم ایران است و بس بخاطر مردم لطفا اتش بس کنید
یک ایرانی ایراندوست

ناشناس گفت...

حماقتی بالاتر از راندن منتقذان به صف مخالف نبود که این باند انجام داد غافل از اینکه رژیم آخوندها بهترین استفاده را از این حماقت مینماید تقصیر هم گردن مصداقیها نیست تقصیر احمقهائی است که یک کلمه را هم پاسخ نمیدهند غافل که مثلا فیلم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری ومامور فعلی اطلاعات را نزدیک ششصد و پنجاه هزار تماشا کرده اند حالا حساب کنید کی اب توی اسیاب اخوند میریزد؟
https://www.youtube.com/watch?v=RSieC7vussI
ستاره شناس