دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۶ مهر ۴, سه‌شنبه

بد نیست بدانیم.شمس و مولانا و نقد عاشورا و عزاداری و موضع مولوی نسبت به ابن ملجم

ملاي رومي در محضر “شمس تبريزى”،عاشورا را به شادي و رقص و پاى‏كوبي مى ‏نشيند، نه به ماتم و اشك و اندوه!!
“شمس تبريزى” مى‏ گويد:“خجندى” بر خاندان پيامبر مى‏گريست، ما بر وي مى‏گريستيم، يكي به خدا پيوست، بر وي مى‏گريد…
!به نقل از خط سوم،دکتر صاحب الزمانی 31] 
مولوی نیز عزا و نوحه عاشورا را بر نمی تابد سوگواري شيعيان برای امام حسین را شدیدا مذمت نموده و مى ‏گويد:
 روز عاشورا همه اهل حلب 
 باب انطاكيه اندر تا به شب

 گرد آيد مرد و زن جمعي عظيم 
 ماتم آن خاندان دارد مقيم

 ناله و نوحه كنند اندر بكا
 شيعه عاشورا براي كربلا

 بشمرند آن ظلم‏ها و امتحان 
كز يزيد و شمر ديد آن خاندان

نعره‏ هاشان مى‏رود در ويل و وشت
 پر همي گردد همه صحرا و دشت

 خفته بودستيد تا اكنون شما 
 كه كنون جامه دريديت از عزا

پس عزا بر خود كنيد اي خفتگان 
 زانك بد مرگيست اين خواب گران

روح سلطاني ز زنداني بجست 
جامه چه دْرانيم و چون خاييم دست

چون كه ايشان خسرو دين بوده ‏اند 
 وقت شادي شد چو بشكستند بند

مولوی “ابن ‏ملجم”، قاتل علی ابن ابیطالب را ، آلت حق مى ‏شمارد، و بزرگ جنایت او را ـ  غیر قابل طعن و ملامت مى ‏داند و اینچنین از زبان علی خطاب به “ابن‏ ملجم” مى‏ سرايد :

من همي گويم بر او جف القلم     
ز اين قلم بس سرنگون گردد علم

ليك بیغم شو شفيع تو منم         
خواجه روحم نه مملوك تنم [1]



وی همچنین از زبان علی خطاب به ابن ملجم می گوید:

هیچ بغضی نیست در جانم زتو          
زانک این را من نمی دانم زتو

آلت حقی تو فاعل، دست حق          
چون زنم بر آلت حق طعن و دق

(مثنوی معنوی/ دفتر اول/ص190)

هیچ نظری موجود نیست: